بعضی وقت ها یه شعر یا یک بیت یا حتی یک مصرع از زمین و زمان جدات می کنه و حال و هوای خاصی بهت می ده! مثل این چند بیت سایه با دکلمه پر احساس و زیبای سعید پورمحمودی.
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علّت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
.
” سایه ” صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
پ ن : خوابگاه و غربت و شعر و عشق و درس ...
التماس دعا
کفشهایم کو؟...
ما را در سایت کفشهایم کو؟ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : heyranii بازدید : 205 تاريخ : شنبه 17 شهريور 1397 ساعت: 20:26